مرندی در گفت و گو با خبرآنلاین:موسوی گول خورد، احمدی‌نژاد هم ممکن است چنین اتفاقی برایش بیفتد-2

 

 

خیلی ها می دانند که آقای موسوی نخست وزیر تحمیلی به آیت الله خامنه ای در دوران رئیس جمهوریشان بود. بعد از حوادث سال 88 این سوال برای برخی ها پیش آمد که آقای موسوی با آیت الله خامنه ای مشکل داشت یا با جایگاه ولایت فقیه؟

 نمی دانم؛ خیلی وقتم را صرف این مسائل نمی کردم. هنوز هم وقتم را خیلی صرف این گونه مسائل نمی کنم که چه کسی نسبت به فرد دیگری چه احساسی دارد، چون چیزی از این بحث ها در نمی آید. معمولا دراین گونه بحث ها ما افراد را که تکریم نمی کنیم، بلکه عیب افراد را می گوییم. بنابراین نتیجه این گونه بحث ها بیشتر باعث بدبین شدن به نظام است. ما باید جوری رفتار کنیم که همه گروه ها که نظام را قبول دارند، بتوانند کار کنند.اگر قرار باشد هر گروهی پشت سر گروه دیگر حرف بزند، همه به هم بدبین می شوند.
 
مخالفان دولت فعلی، بعد از مجموعه اتفاقاتی که درباره عزل آقای مصلحی و قبل تر از آن آقای مشایی رخ داد، یکی از مدعاهایشان این بود که حرفهایی ما درباره این دولت با این رخداد ها اثبات شد. فکر نمی کنید در برخی موارد حق با مخالفان دولت است؟
بالاخره افراد درباره دیگران همیشه یک جور فکر نمی کنند و عملکردها خودش موجب موافقت ها و مخالفت ها می شود.ببینید! آقای مهاجرانی نورچشمی آقای مهندس موسوی بود، چگونه از آب در آمد. آیا از اول همینی بود که الان هست؟افراد را هر روزی مطابق با آن روز باید ارزیابی کرد. آقای دکتر احمدی نژاد برای همه خیلی آدم شناخته شده ای نبود. اینکه ایشان این گونه عمل کند و درباره حکمی که آقا به آن اعتراض دارند، بر سر نظر خود باقی بمانند، بنده هم تصور نمی کردم.شاید آقا هم فکرش را نمی‌کردند که ایشان یک روزی به اینجاها برسد. من برداشت شما را نمی‌دانم چیست، اما به هر حال آقای احمدی‌نژاد از این نظرها راجع‌به آنچه که درباره ایشان قضاوت می‌شد، متفاوت عمل کردند و جای تعجب است که ایشان هم از دیدگاه خودشان اظهار توبه و پشیمانی نکرد. وقتی انسان با این جور مسائل بر می‌خورد، فقط و فقط نگران این هست که خدایا خودم چه می‌شوم، آیا من عاقبت‌به خیر از این دنیا می‌روم. من آقای مهندس موسوی را فقط و فقط بر مبنای فرمایش حضرت امام، تابع بودم و هیچ ضرورتی نمی دیدم که بروم و بررسی جداگانه‌ای در رابطه با ایشان انجام دهم، اگر هم بین من و ایشان بحثی می‌شد اصل را بر این قرار می‌دادم که من باید تبعیت کنم، چون ایشان رئیس من است و من نباید اگر مشکلی هست بر علیه ایشان تبلیغی بکنم ، هرگزهم این کار را نکردم، اگر مشکلی بود می‌رفتم و شفاهی و حضوری تفهیم می‌کردم، دلم نمی‌خواست نامه‌ای بنویسم که ایشان زیر سؤال بروند، بالاخره اگر من با ایشان خرده‌حسابی داشته‌ام، باید یک نامه می‌نوشتم.
 
الان تلقی شخصی‌تان نسبت به آقای موسوی چیست؟
به نظر من ایشان گمراه شد. من اصلاً آن چیزهایی که درباره ایشان برخی می گویند نمی‌دانم، چقدر درست می گویند؛ اما برداشتم این است که شیطان وجود دارد و همه باید از شیطان بترسیم، همیشه‌ هم باید بترسیم. ما تمام عمرمان، دائماً سر دوراهی هستیم. بعضی وقتی‌ها تشخیص خیلی مشکل است، و خدا باید خیلی به ما عنایت داشته باشد که اشتباه نکنیم، غرور و عجب کار آدم را خراب‌ می‌کنند، فکر می‌کنم آقای موسوی واقعاً گول خورد، به خاطر اینکه اطرافیانش روی ایشان نفوذ داشتند.
 
ولی برخی اصولگرایان می گویند زمینه هایی هم در خود آقای موسوی بوده است؟
نمی‌دانم؛ اگر فکر می‌کردم که خودش از قبل اینطور بود، واقعاً با ایشان کار نمی‌کردم؛ من این برداشت را نداشتم.
 
در صحبت‌هایی که آقای موسوی در دوران انتخابات داشت نکته‌ای می‌دیدید که در آن عدالت‌خواهی و حق‌طلبی باشد؟
 دوران انتخابات بنده تنها چیز‌هایی که از آقایان دیدم، آن مناظره‌ها بود، هیچ وقت فرصت گوش کردن به دیگر تبلیغات را پیدا نکردم.
 
وقتی مصاحبه ایشان با مجله تایم را دیدید و به آقای موسوی زنگ زدید، واکنش ایشان چه بود؟
بنده به آقای موسوی زنگ نزدم، چون تلفن ایشان را نداشتم. برای ایشان نت نوشتم. شنبه بعد از انتخابات بود شب که به منزل رفتم وقتی همسرم مصاحبه ایشان با تایم را به من نشان داد، وحشتم برداشت، احتمال دادم این مجله بد‌جنسی کرده باشد و این حرفها را آقای مهندس موسوی نگفته باشد. فردا صبحش در مجلس زمانی که هنوز جلسه علنی شروع نشده بود مصاحبه را به آقای لاریجانی نشان دادم و گفتم این در این مجله هست و برایش ترجمه‌اش را خواندم. داخل صحن آقای رسایی با موبایل خود آمد و به من گفت:« آقای فاتح(رئیس کمیته اطلاع رسانی ستاد انتخاباتی موسوی) حرفم را نمی‌پذیرد تو بگو که موسوی چنین مصاحبه ای کرده است.» من گوشی را گرفتم به آقای فاتح گفتم چنین چیزی است و ایشان گفت:« نه، این حرف آقای موسوی نیست» گفتم:« چه بهتر این بهترین فرصت است که آقای مهندس موسوی می‌تواند تکذیب کند هم یک ضربه بزرگی است به آمریکا زدیم و هم قلب یک ‌میلیارد و نیم مسلمان شاد می‌شود و بسیاری از سوءتفاهم‌ها  هم از بین می‌رود.» آقای فاتح گفت حتماً من به ایشان می‌گویم و بعد از من خواست یک کپی از آن مصاحبه را برایش بفرستم .آقاب تابش هم در جریان این بحث های ما قرار گرفت. تا آن موقع هیچ‌کس باورش نمی‌شد آقای مهندس موسوی چنین چیزی گفته باشد، آقای تابش آمد و گفت:« بیا یک نت بنویس و من همین امروز دست مهندس موسوی می‌رسانم.» همه‌ امید داشتند که ایشان بالاخره تکذیب کند. بعدا هم که به مناسبتی خدمت رهبری رسیدم، از کپی مصاحبه چند جمله ای که زیرش خط کشیده بودم -با اینکه ایشان به انگلیسی آشنا هستند- را برایشان ترجمه کردم و گفتم شما این مصاحبه را دیدید که ایشان فرمودند ، نه و یک کپی را از بنده گرفتند. 
 
آقای تابش یاداشت شما را رساندند؟
بله، آقای تابش فردا آمد و گفت بنده خودم دستی آن نت را به آقای مهندس موسوی دادم.یکی دو روز که گذشت دیدیم خبری نشد آمدم نامه‌ای نوشتم که باز در جلسه علنی بود. متن را به آقای بادامچیان نشان دادم که ایشان گفت:«نامه اینطور نباید باشد، محکم بنویس.»گفتم:« نه، متواضع نوشتم، بلکه اثر کند.» این متن را نوشتم و رفتم در آن را چسب زدم . حتی نخواستم دوستان ایشان متنش را بخوانند.دنبال آقای تابش رفتم که دیدم در حال نماز خواندن است . ایستادم تا نماز ایشان تمام شود. نامه را که دادم ایشان گفت:« همین امروز عصر نامه را به مهندس می‌دهم. »  
بعد از این نامه، موسوی با شما تماس گرفت؟
شنبه بعدش یعنی 8 یا 9 روز بعد از انتخابات بنده داشتم از یک کنفرانسی در وزارت خارجه بر می گشتم.تلفن من زنگ خورد، دیدم مهندس موسوی است. اولین سؤال ایشان این بود که«مرندی تو من را ضد ولایت فقیه می‌دانی؟» جا خوردم گفتم: نه. شاید اگر می‌خواستم می‌توانستم توضیح دهم بعد بگویم، ولی گفتم نه. خیلی امید داشتم و فکر می‌کردم ایشان ماجرا را تکذیب می‌کند و قضیه تمام می‌شود .مهندس موسوی زمانی که با من تماس گرفتند گفتند«ماجرای این مجله که شما به این طرف آن طرف می برید چیست؟» گفتم:« آقای مهندس من برای شما  نامه نوشتم، شما چرا این حرفها را تکذیب نمی‌کنی؟» گفت:« این حرف آن مجله آمریکایی است» گفتم:« خوب تکذیب کنید.»گفت: «من یک روزنامه داشتم آن را هم بستند و دیگر نمی‌توانم با مردم تماس بگیرم.» گفتم:« شما این همه اطلاعیه می‌دهید خب این را هم اطلاعیه بدهید.» گفتند:« نه، من اگر همه رسانه هایم را باز کنند، آن وقت ممکن است در این خصوص هم حرف بزنم.»
 گفتم:« آقای مهندس من کاره‌ای نیستم که مشکل شما را حل کنم، اما بهتر است شما بلافاصله اطلاعیه بدهید.» ایشان گفتند:« نه، من اگر این امکانات را برایم باز کنند و اگر بتوانم مستقیم با مردم صحبت کنم، ممکن است در این خصوص هم حرف بزنم.» وقتی برای بارسوم من استدلال های خودم را گفتم ایشان اصلا دیگر به این موضوع اشاره نکرد.
 
برخی اصلاح طلبان می گویند اگر فضا برای ایشان بیشتر باز بود تا حرف‌هایش را بزند، شاید اتفاقات بعدی تبعاتش کمتر بود؟
آخر کسی نمی‌دانست ایشان چه می‌خواهد بگوید. ممکن بود مملکت بیشتر به هم بریزد.خوب ایشان اگر رسانه نداشت، اطلاعیه که می‌توانست بدهد.مگر ایشان بعدا آن هم اطلاعیه نداد؟ولی ایشان نه اطلاعیه داد و نه مصاحبه کرد. چرا نکرد؟ می‌دانست این مصاحبه را کرده و به آن اعتقاد داشت.
عرض کردم من آدم سیاسی نیستم، اما وقتی از غبار درآمدم وظیفه ام را تشخیص دادم.شاید من هم اگر این اتفاق برایم نمی‌افتاد هرگز مصاحبه نمی‌کردم و در شک می ماندم تا آقا برایم مسائل را روشن کند، اما به محض اینکه مساله برایم روشن شد، همان روز‌ها علیه ایشان و آقای کروبی مصاحبه کردم .
 
ارتباط مقام معظم رهبری با ایشان در این سال‌ها چطور بود؟
بعد از شهادت مرحوم حکیم، مراسمی در حسینه امام خمینی برگزار شد. آقای مهندس موسوی هم آمد. آقای وحید [از اعضای بیت رهبری] که آنجا هست، ایشان را نگه داشت و گفت:« آقا در حال آمدن هست.» وقت آقا تشریف آوردند با آقای موسوی احوال‌پرسی کردند.به هر حال آدم وقتی کسی را می‌بیند که با او روابطی دارد یک جوری دیگری می‌شود اما من برخورد گرمی را از مهندس ندیدم.آقا با این آقایان در هیچ زمانی استثنا قائل نمی‌شدند و همیشه تکریمشان کردند.
 
فکر نمی‌کنید حوادث بعد از انتخابات سال 88 فارغ از دخالت خارجی -که نباید در آن شک کرد- محصول اشتباهاتی بود که در دو سوی ماجرا رخ داد. اتفاقاتی که باعث تحریک معترضان شد و در آن وسط هم یک عده از این بلبشو برای مقابله با نظام استفاده کردند.
نمی‌گویم ما هم حتما اشتباه نکردیم،ممکن است؛ بشر بدون اشتباه نیست.ممکن است اشتباه هم شده باشد. از زمانی که به آقای مهندس موسوی نامه نوشتم فهمیدم ایشان قصد تکذیب مصاحبه‌اش را ندارد و برایم ماجرا مثل روز روشن شدکه کسی به او کلک نزده که در این خط بیاید، بلکه در این خط هست و به این حرف‌ها و اقدامات معتقد  است و نمی‌خواهد آن را تغییر دهد. اگر نه، می‌گفت خب شما یک کاری بکنید بنده حاضر هستم بیایم و این را بگویم.بنابراین به بعضی از مردم حق می‌دهم این سؤال را بپرسند، ولی اگر از من بپرسید فکر نمی‌کنم اگر یک تریبون آزادی در اختیار این دو نفرمی‌گذاشتند اینها می‌آمدند از اقدامات خرابکارانه ابراز انزجار می کردند، بلکه می‌آمدند همین حرف‌هایشان را به شکل دیگر طرح می‌کردند و نظام را بیشتر زیر سؤال می‌بردند و آشوب‌های بیشتری درست می‌کردند.
 
شما فکر می‌کنید آنها با خارجی‌ها هم‌دست بودند یا نه در بازی آنها قرار گرفته‌اند؟
واقعاً نمی‌دانم و در مورد چیزی که نمی‌دانم نمی‌توانم اظهار‌نظر کنم. انسان گناه می‌کند اگر حرف بی‌خودی بزند. اما شکی نیست که اینها بهترین مهره آنها شدند. من الان هم نمی‌توانم قاطعانه بگویم آقای خاتمی رفت با سوروس صحبت کرد،ولی همه شواهد این را نشان می‌دهد.تردید ندارم که اینها بهترین عامل استکبار شدند، آیا این امر با هماهنگی قبلی بوده، نمی‌دانم. اصلاً نمی‌توانم این را بگویم ولی خب انسان می‌تواند جلوی آن را بگیرد کما اینکه آقای رئیس‌جمهور وقتی به ولایت امر خیلی معتقد است، لحظه‌ای که ولایت امر گفتند مشایی نباشد،اصلاً نباید فکر می کرد. بلافاصله باید این مشکل را حل میکرد. چون اینجا بحث یک فرد نیست .اگرآقای رئیس جمهور حرف‌ رهبری را با تأخیر یک روز و یک هفته و اکراه بپذیرد خوب این آثار فکری روی مردم دارد. البته رهبری ما جایگاهش اللهی  است و خدا او را به دلیل این ارزش‌های انسانی ـ اسلامی نگه می دارد، اما آقای احمدی نژاد برای حفاظت از این جایگاه می‌توانست بهتر عمل کند. بعضا این لحظه‌هاست که سرنوشت ها را رقم می زند. آقای موسوی از آن لحظه‌ها استفاده نکرد، شیطان در لحظه‌ غالب شد.این شیطان متأسفانه خیلی قدرتش بیش از اینها است، خداوند آدم را حفظ کند!،چون ابلیس می‌تواند حتی آدم‌هایی که سابقه بدی هم ندارند،منحرف کند.آدم باید مواظب خودش باشد،من حداقل می‌توانم بگویم این آقایان مواظب خودشان نبودند.حالا این مواظبت احتمالاً لحظه‌ای نبوده، مسبوق به سابقه‌ است، ولی آدم باید همیشه مواظب خودش باشد.
 
بعد اتفاقاتی که در مورد وزیر اطلاعات افتاد، پیش بینی شما از آینده دولت و شخص آقای احمدی نژاد چیست؟ برخی حامیان دولت مشخصا در جبهه پایداری معتقدند مردم ما هنوز آقای احمدی‌نژاد را دوست دارند، حالا درست است که با حاشیه‌های دولت ایراد دارند ولی شخص آقای احمدی نژاد را دوست دارند و اگر دوباره بخواهند انتخابی بکنند، ایشان هنوز جزو گزینه‌هایی است که مردم انتخاب می‌کنند. تلقی شماهم  همین است؟
برداشتم این است که مردم ما، عوام و خواص، نگاهشان به رهبری است، و رهبری اگر کسی را اشاره بکنند،حتی اشاره‌ای خیلی ناچیز،مردم به آن عمل می کنند.
برداشت مجلس این است که رهبری می‌خواهند که این دولت کارش را ادامه بدهد و به پایان برساند، بنابراین وقتی که این نظر هست، هیچگونه اقدامی هم‌اکنون انجام نخواهد شد. مگر اینکه آقای احمدی‌نژاد مسیر دیگری را در پیش بگیرد، آقای احمدی‌نژاد ویژگی‌های خوبی دارند که من هم آن ویژگی‌ها رو دوست دارم منتها افراد  تغییر می‌کنند اشتباه می‌کنند، منحرف می‌شوند یا هدایت می‌شوند، همه جوری هست، بنابراین من برداشتم این است که آقای مهندس موسوی، گول خورد، اشتباه کرد و تحت‌تأثیر اطراف قرار گرفت، آقای احمدی‌نژاد هم ممکن است چنین اتفاقی برایش بیفتد.اگر آقای احمدی‌نژاد یک ذره مواظب خودش نباشد، هنوز هم ممکن است دوره اش تمام نشود.
 
یعنی مردم دولت را کنار بگذارند یا مجلس؟
مردم و مجلس یکی هستند . بستگی به نظر رهبری دارد.
 
یعنی ممکن است یک اتفاقی بیافتد که مثلاً ...
بستگی به آقای رئیس جمهور دارد. هیچ کدام از ریاست جمهوری‌هایی که ما داشتیم تا حالا، - به غیر از خود آقا -100 درصد کارشان با نظر ولی امر انطباق نداشته است.
 
اختلاف دیدگاه ایراد است؟
اختلاف دیدگاه ایراد نیست.اگر قرار باشد روسای جمهور فقط براساس فکر رهبری عمل کنند، مدام باید رئیس جمهور عوض شود. حتما به خاطر دارید که آقای خاتمی و مجلس ششم در دوران خودشان ، مسائل خیلی زیادی داشتند که رهبری اینها را تحمل کردند، و اجازه دادند تا دوره کاری شان به پایان برسد. ما هنوز زمان بنی صدر را فراموش نکرده ایم.مگر مشکل بنی صدر تنها روز آخری بود که مجلس به عدم کفایت سیاسی اش رای داد؟ چقدر مقامات کشور به ویژه شهید بهشتی و رهبری و آقای هاشمی رفسنجانی محضر امام می رفتند ولی ایشان اقدامی نکرد تا خود مردم به حد کافی شناخت پیدا کنند. بالاخره مردم به رئیس جمهور وقت علاقه عاطفی هم پیدا می‌کنند. مگر آقای بنی‌صدر همه نطق‌ها و کارهایش آزاردهنده بود؟ او هم بالاخره نطق های قابل قبولی برای مردم داشت. اما منتظر شدیم که امام نظر نهایی رو بدهند.
 
شما که فکر نمی‌کنید که آقای احمدی‌نژاد مثل بنی‌صدر بشود؟
نه، من یک وقتی نگران بودم که این طور دارد می‌شود.
 
نگرانی‌تان رفع شد ؟
نه نگرانی‌هایم رفع نشد، اما آن مسیر ادامه پیدا نکرد. بنده به ولی امر نگاه می‌کنم چون اگر انسان بخواهد به تحلیل های مختلف توجه کند، واقعاً کلافه ، نگران و بدبین می‌شود.
 
چه شده که شمایی که به آقای احمدی نژاد رای دادید، این تلقی برایتان به وجود آمد که آقای احمدی‌نژاد ممکن است در مسیر اولین رئیس جمهور قرار گیرد؟
وقتی ایشان به حرف رهبری عمل نکرد و خانه نشین شد، حتی برخی در مجلس به دنبال استیضاح ایشان بودند.
 
 فکر نمی کنید این موضوع به فهم تبعیت از مفهوم ولایت فقیه بر می گردد. یکی از دغدغه‌‌های اصولگرایان این است  که بالاخره مفهوم درست تبعیت از رهبری به چه معنا است. چهره ای مثل آقای مطهری معتقد است که نماینده باید کار خودش را بکند ،اگر رهبری نظر متفاوتی داشتند به روی چشم بپذیرد. در مقابل تلقی دیگری می‌گویند نه، ما«فکر می‌کنیم» رهبری چنین نظری دارد پس بهتر است که اینگونه عمل کنیم. یکی از مشکلات درونی اصولگرایان حداقل در مجلس این است که نوع تلقی از ولایت فقیه متفاوت است. تلقی شما از ولایت فقیه به کدام یکی از اینها نزدیک‌تر است؟
ببینید! تلقی آدم‌ها از اسلام فرق می‌کند، همه که عین هم در اسلام فکر نمی‌کنند ، مگر سلمان فارسی و ابوذر یک جور فکر می کردند؟بالاخره برداشت آدم‌ها متفاوت است ،اما فکر می کنم که ما اگر می‌دانیم نظر آقا چیست، باید همان کار رو انجام دهیم. مگر اینکه خودشان بگویند نه،‌ نظر شخصی من چیز دیگری است.
 
اگر نظری ندادند شما طبق نظر کارشناسی خودتان عمل می‌کنید؟
اگر نظری ندادند، مفهومش شک و تردید است، من می‌روم می‌پرسم،البته اگر یک چیزی عادی ا‌ست، سؤال نمی‌خواهد، اما اگر تو همین نظر عادی فهمیدم نظرایشان متفاوت است بلافاصله آن را متوقف می‌کنم تا ببینم نظرشان‌ چه است، هر چه نظرشان‌ باشد، آن را عمل می‌کنم. لازم نمی‌بینم برای نفس کشیدنم سؤال کنم، اما در مسائل کلان که حتماً نظر ایشان را اعمال می‌کنم در موارد غیرکلان هم که می‌دانم که ایشان نسبت به امری تمایل دارند بر همان مبنا عمل می کنم.حالا چیزی هست که ایشان نظری ندادند و آنقدر مهم به نظر نمی‌آید، به نظر کارشناسی عمل می کنیم.اما اگر الان فهمیدم که  ایشان نظر متفاوتی دارند باید برگردیم . تبعیت یعنی همین ، ولایت مطلق فقیه یعنی این.
 
برخی می‌گویند این طرز تلقی از ولایت فقیه تعطیل کردن عقل است؟
نه، این تعطیل کردن عقل نیست؛ اصلاً عقل می‌گوید ولایت فقیه. اگر ما ولایت فقیه و نایب امام را قبول داریم، حالا می‌‌خواهیم برویم ایشان را توجیه کنیم که نه اینطور نیست.
ایشان می‌گویند وحدت، خب وحدت یعنی چه؟ نمی‌گوید که یکی بشوید و عین هم فکر کنید. اما ما خودمان را توجیه می کنیم. درهمین انتخابات مجلس نهم  با وجود اینکه در برخی موارد نظرم به گروه پایداری نزدیک‌تر است. ولی به همین  دوستان گروه پایداری تذکر دادم گفتم که آقا! رهبری می‌گویند وحدت، حالا شما منتظرید که آقا بگویند من نظرم از وحدت این است که شما بروید و با اینها کار بکنید؟! آقا وقتی می‌‌گویند وحدت یعنی منظورشان آن گروه‌هایی هستند که اصول ولایت فقیه را قبول دارند، حالا سلیقه‌هایشان فرق می‌‌کند،ولی با هم کار کنند.